۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

آرزو

29/9/85
من خدایی ندارم...ولی آرزوی داشتنش رو دارم
هدفی ندارم...یعنی هیچ چیزخارجی، برام اینقدر جدی نیست که بخواد هدف باشه...یا کششی مثل یه هدف برام ایجاد کنه
(چیزهای درونی زیاده که واسه هیچ کس، چیز نیست...مهم نیست...مرئی نیست)...علاقه ای هم به داشتنش ندارم....ولی گاهی
که فکر می کنم چیز خارجیی نیست که مثل بقیه برام جاذبه داشته باشه ...یه کم خجالت می کشم...
نمی دونم ...شاید من چشام کور شده...آدم گاهی یه چیزایی رو نمیبینه که بقیه می بینن و یه چیزاییی رو میبینه که هیچ کس نمی بینه...بعد با پررویی میاد سر وصدا که: همتون کورین....نمیبینین و این حرفا
آخه بشر تو هم که اون ور دیگه قضییه رو نمیبینی
بی خیال.....پررویی هم کیف میده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر