3/3/85
امشب چهارشنبه بود
ساعت از 12 شب گذشته...
چقدر پرم از کارهای نکرده...راههای نرفته...احساس مزخرفی دارم...... شاید بیهودگی....
دوشنبه 8/3/85
ساعت 45/5صبحه..............صبحو نه ام رو خوردم-فکر کنم اولین کسی ام که تو خوابگاه بیدار شده...
سه شنبه 9/3/85
ساعت 56/4صبح از خواب بیدار شدم...پهن شدن خورشید روی شهر رو دیدم...ایندفعه به آفتاب رسیدم
البته الان ساعت30/9در کتابخانه مرکزی،در جستجوی جهتی برای خود...
امروز رشته افکارم با ویت، گره نمی خوره...نمی تونم دنبال کنم...بی فایدست
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر