۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

پخته یا سوخته

22/9/85
گاهی برای تجربه هایی که می کنیم، آماده نیستیم...بهترین برداشتها رو از تجربیاتمان نمی کنیم...
حتی تجربه بی موقع ونابهنگام...آدم رو گیج یا کج و کوژ هم می تونه بکنه...
چرا ما اینقدر گیجیم، چرا هر چه بیشتر تجربه کسب می کنیم ،هر چه بیشتر می دانیم ...بیشتر قاطی می کنیم؟
مثلا قبلا ها راحت در باره ادمها و چیزها تصمیم می گرفتم و تکلیفم معلوم بود....حالا که دیگه هیچی ...
تکلیفی نیست چون تصمیمی نیست و
تصمیمی نیست چون که قضاوتی
حالا ببین چقدر زور زدیم به اینچا برسیم ...مثلا خالی از قضاوت شیم....
بعدش که چی...هیچی
حالا اگه تونستی راه برو...
اینم آخر عاقبت انصاف...
حالا یه کم صبر کن...زود نتیجه نگیر...شاید که یه راهی پیدا شه!....
یعنی پیداش می کنم...
آخرش همه آدمها رو بی گناه می کنم...آخرش خودمونو از قضاوت نجات می دم
تو صبر کن....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر