۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

غریبه

....فقط وقتی تنها روی زمین دراز کشیده ام و بازیتان را تما شا می کنم، این آرزو سراغم می آید که ازشما جدا شوم ...
یکی که برای پیدا کردنم می آید، یکی که به طرفم جلب شده ، یکی که نمی تواند دوری مرا تحمل کند....
بیاید انجا که روی صندلی مطلا نشسته ا م و پیراهنم مثل گلی دور من موج برداشته...
بیاید و صدایم بزند ومرا بخواهد...
ویرجینیا ولف

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر