skip to main
|
skip to sidebar
من... تو... و دوباره من
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سهشنبه
فصل زیستن ...!
... و چه کم می شناسم خود را... من ... من... این مجنون ِ گیج ِ دیوانه
و چه نترسم من ... من ... و چه بی پروا، خود را در امواج می افکنم ...
نوازشم کن ... به صخره بکوب مرا ... موج سرگردان و بازیگوشِ زندگیم ... که امروز هوای زیستن است مرا ...
فصل عاشقی
... و این آرزو سراغم می آید که از شما جدا شوم... یکی که برای پیدا کردنم می آید ، یکی که به طرفم جلب شده ، یکی که نمی تواند دوری مرا تحمل کند... بیاید آنجا که روی صندلی مطلا نشسته ام و پیراهنم مثل گلی دور من موج برداشته ...
بیاید... و صدایم بزند... و مرا بخواهد
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
فهرست وبلاگ من
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(16)
▼
سپتامبر
(2)
فصل زیستن ...!
فصل عاشقی
◄
مارس
(1)
◄
ژانویهٔ
(13)
◄
2009
(176)
◄
دسامبر
(24)
◄
نوامبر
(15)
◄
اکتبر
(25)
◄
سپتامبر
(27)
◄
اوت
(16)
◄
ژوئیهٔ
(20)
◄
ژوئن
(17)
◄
مهٔ
(32)
درباره من
مهرنوش
مشاهده نمایه کامل من