۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

مونتاژ بزرگان

مستر نيچه :
*" مغروري؟!آنچنان كه شرمسارنباشي از بي حاصلي خويش ؟! "
من :
بله آقاي نيچه ... دقيقا
مستر نيچه :
پر رو...
**" آنوقت ها وجدان چه بهانه ها كه براي گاز گرفتن نداشت ! چه دندانهاي خوبي داشت !و حالا چه بر سرش آمده است؟! "
من:
راست ميگوييد آقاي نيچه حق با شماست...ولي راستش نمي دانم ... شايد سرطان گرفته بيچاره وجدان ..بس كه به پر و پاي من پيچيد... خدا حقش را گذاشت كف دستش!
مستر ويتگنشتاين:
اذيت نكنيد فردريش جان(همون نيچه) اين بچه را... شايد حالش خوب شود يك روز... ! فرصت لازم است كمي...
***" حتي در انديشيدن نيز ..زماني ست براي كاشتن و زماني ديگر براي برداشتن "
من :
يه چشمك به آقاي ويتگنشتاين ;) زبونتون طلا !
*" اكنون ميان دو هيچ" ص 274 پاره 99
** "غروب بتها " ص 26 پاره29
***مشكوك بين" فرهنگ و ارزش " و " در باب يقين" و "پژوهشهاي فلسفي"

۴ نظر:

  1. با اولی يادِ شعرِ شاملو افتادم: «چندان دخيل مبند که بخشکانی‌ام از شرمِ ناتوانیِ خويش/ درختِ معجزه نيستم/ تنها يکي درخت ام»... نتيجه‌یِ اخلاقی اين‌که شاملو مغرور نبوده است!

    پ. ن. آن دو جمله‌یِ نيچه بيش‌تر به زرتشت می‌خورند تا حکمتِ شادان. مخصوصاً دومی، به ترجمه‌هایِ آشوری می‌خورد. به هر حال خيلی خوب می‌شد اگر کتاب‌ها هم سِرچيدنی (= قابلِ search) بودند!

    پاسخحذف
  2. 1.جواب من به نيچه درباره قسمت دومش بود نه اول
    "آنچنان كه شرمسار نيستي از...."
    شخصا حوصله غرور الكي رو ندارم...

    2.چون تمركزم روي نيچه به 4- 5 سال پيش بر ميگرده ...خيلي نميدونم منبع بعضي از اينها دقيقا كجا بوده ... شرمنده!
    ولي دومين جمله از غروب بتها ص 26 پاره 29 بود...
    در ضمن اون جمله ويتكنشتاين هم شايد از پژوهشها باشه!
    خوب شد مورخ نشدم من با اين آمار غلط غلوط...
    شدم بلاگر فراموشكار!

    پاسخحذف
  3. به قولِ ارشميدس «يافتم»!:)
    اولی هم جزوِ «شعر»هایِ پراکنده و کوتاهِ نيچه است که علی عبداللهی در «اکنون ميانِ دو هيچ» (ص. 274 پاره‌یِ 99) ترجمه کرده:
    «زورمندی؟
    به زورمندیِ خر؟
    به زورمندیِ خدا؟
    مغروری؟
    آن‌چنان
    که شرمسارِ بی‌حاصلیِ خويش نباشی؟»

    پاسخحذف
  4. اتفاقا اونجا رو هم گشتم ولي "نيافتم"...
    *دستت درد نكنه مستر مينور!

    پاسخحذف