رسيدن به تعادل و ثبات ..خداييش خيلي سخته.. .
اون هم تو اين زمونه كه هر روز يه نظريه تازه و چيز جديد به بازار مياد والبته هر مقاومتي در برابر تجدد يعني جاهليت... !مخصوصا با اين آدمهاي مدرن كه از هر در و ديواري رويش يافتند و تفكراتشون... چند صد متر جلوتر از خودشونه ... يعني همون جوجه متفكران مدرن...
در هر حال
نمي دونم چرا با تمام حقي كه به اين وضعيت آدمها ميدم ... ولي وقتي مردي رو مي بينم كه پر از عدم ثباته و... چه كنم؟! چه كنم؟!..طوري كه واسه گرفتن يه تصميم مضطرب وبي قرار ميشه كه آدم بد جوري نگرانش ميشه...نسبت بهش بدبين مي شم!
اون هم تو اين زمونه كه هر روز يه نظريه تازه و چيز جديد به بازار مياد والبته هر مقاومتي در برابر تجدد يعني جاهليت... !مخصوصا با اين آدمهاي مدرن كه از هر در و ديواري رويش يافتند و تفكراتشون... چند صد متر جلوتر از خودشونه ... يعني همون جوجه متفكران مدرن...
در هر حال
نمي دونم چرا با تمام حقي كه به اين وضعيت آدمها ميدم ... ولي وقتي مردي رو مي بينم كه پر از عدم ثباته و... چه كنم؟! چه كنم؟!..طوري كه واسه گرفتن يه تصميم مضطرب وبي قرار ميشه كه آدم بد جوري نگرانش ميشه...نسبت بهش بدبين مي شم!
(گاهي محافظه كاري ومصلحت طلبي و ترس مدام از اين كه نكنه يه فرصت بهتر از دست بره ...و گاهي هم ترس از خطا و اشتباه علت اين عدم ثباته كه ميتونه مانع تصميم گيري و عمل ميشه...
... آدم محافظه كار رو دوست ندارم ... علي الخصوص كه مرد باشه ...ديگه خيلي حس بدي پيدا ميكنم!)
اين مردها ايمان به خودشون رو كم دارن تو زندگي ... ايماني كه به درست يا اشتباه باعث احترام من به جنس مخالفم مي شه!
نهايتا اين تيپ مردها رو نه مي تونم در زمره مردها طبقه بندي شون كنم و نه در زمره زنها!
جنس سومي لازمه براي اين افراد... مثلا اختگان آسماني !
نهايتا اين تيپ مردها رو نه مي تونم در زمره مردها طبقه بندي شون كنم و نه در زمره زنها!
جنس سومي لازمه براي اين افراد... مثلا اختگان آسماني !
اضطراب و بیقراریِ هميشه ناشی از ايمان نداشتن به خود نيست. از قضا ممکن است ناشی از ايمانِ عميق به خود باشد. به قولِ نيچه: «آنکه خود را خوار میدارد، در همان حال خود را در مقامِ خواردارنده بزرگ میدارد». به هر حال اينکه مردها بايد آدمهایِ آهنی و خالی از هرگونه ترس و تنش باشند به نظرم انتظارِ زيادي ست!
پاسخحذفنمونههايي از «اختگانِ آسمانی»: سورن کیيرکگور، فردريک شوپن، فيودور داستايوفسکی!
پاسخحذفبه نظرم هر انتظاري از بشريت اساسا زياديه... ما به آزادي خودمون براي بودن هموني كه مي خوايم باشيم نياز داريم و
پاسخحذفانتظار داشتن از بشر حاصل طبقه بندي و استقراهاي ذهني و... به عنوان روشهاي شناخت ماست ...ما كه محدوديتهاي ذهنمون رو به نوع بودگي دنياي خارج تحميل مي كنيم...
اینکه داشتن ثبات را به مردانگی و تزلزل را به زنانگی نسبت دهیم اشتباه واضحیست! این توقع از کجا به وجود آمده است؟! همین توقع است که مردانی را میسازد که مجبور می شوند خودشان، احساسشان، ترسشان و تزلزلشان را در پس یک ژست مقتدرانه و متکبرانه ی دروغین بپوشتنند تا دخترهایی با تفکر چنین خوششان بیاید. فراموش نکنیم که آدم، آدم است: مرد و زن ندارد آدمیت...
پاسخحذفميدوني آقاي حواس پرت؟ اينا تفكراتم نيستن... همونطوري كه گفتم با فكر ومنطق به اينا حق ميدم ولي ايناي ديگش سليقه بود كه درست يا غلط اينطوري شكل گرفته... مثلا الان بهت گوشت سوسك تعارف كنن فكر نكنم خيلي خوشت بياد در حاليكه مثلا ماهي رو دوس داري...حالا اگه رو ذائقه خودت كار كني شايد 10 سال ديگه بتوني عاشق سوسك هم بشي...
پاسخحذفمحكوم نمي كنم اين مردها رو.. فقط مرد با ثبات رو ترجيح ميدم و تحسين ميكنم ...همين!
به نظرم قطعاً مرد و زن که دارد آدميت! ولی اين مرد و زن را اول بايد ديد که در هر کسي چی ست و چه «معنا»يي دارد، به جایِ اينکه از قبل بگويی «مردها بايد چنين باشند و زنها چنان»، يا حتا «مردها چنين اند و زنها چنان»! و اينکه يک نفر از فلان دسته از مردها خوشاش نيايد هيچ اشکالي ندارد، کما اينکه مثلاً من قاعدتاً از دخترِ ورزشکار يا علاقهمند به فوتبال خوشام نمیآيد! اشکال وقتي ست که از اين ذوقِ شخصی قانون بسازی و نفسِ مرد بودنِ يک عده را انکار کنی، که گرچه نويسندهیِ اين يادداشت چنين کاري کرده، اما گويا منظورش اين نبوده است! D:
پاسخحذف