۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

دیوانه و عشق

تو فیلم the unknown woman یه جایی هست که وقتی بچه خانومه رو ازش گرفتن و بردن... همینطوری نشسته در حالی که شیرش داره می ریزه و بچه ای نیست که بهش شیر بده ... داره پرپر اشک می ریزه...
صحنه خیلی قویه یه ، اونقدر که تو هم ، همونجا مامان میشی !
درست مثل وقتهایی که پر از عاطفه ای... پر از ابراز ... ولی نیست اون کسی که که می خوای اون چیزا رو بهش بورزی!
جوشش حسی در درونت که یا می ریزه رو زمین، یا اونقدر درونتو پر می کنه که احساس خفگی می کنی!
حس بدیه این حس ... خودتی و خودت...
بوبن می گه: مردها پاسخ گوی عشق زنها نیستند... راست می گه...
البته هر زنی هم مثل من اینقدر دیوونه نیست!

۴ نظر:

  1. با سلام و احترام
    قشنگ و دلنشین مینویسید
    اگه نوشتن شما ادامه دارد خوشحال میشم متوجه بشم و بخونم
    اگه صلاح دانستید بنده را نیز در لیست بازدیدکنندگانتان قرار دهید و از طریق ایمیل مطلع فرمایید
    barbod_26sal@yahoo.com

    پاسخحذف
  2. پاسخ عشق آن زن منم که تیرگی را بارها شسته ام لب جوی زندگی
    پشت بام خانهمان که سر در گریبان کویر کرده بود جای قرار یک نگاه بود
    برهوت را زیبا دیده ام انجا که نفسها از حرم هوا میشمرد لحظه را
    درد را به خیال اسودگی دیروز، بارها رانده ام ز سر
    زنکان اخم بر رو را بارها نواخته ام به سخن
    جای خالی یک زن که بیاردعشق را به پرستاریم هنوز خالیست
    barbod_26sal@yahoo.com

    پاسخحذف
  3. مهرنوش، خوندن این سطرها اینجا منو یاد اون وقتا انداخت که بچه بودیم ولی حرفامون حال و هوای بزرگونه داشت! یادت که میاد؟ دبیرستانو می گم. دلم خیلی برای اون روزا تنگ شده.
    خواستم بگم این حسی که ازش حرف می زنی با عشق ورزیدن به یک زن یا یک مرد ارضا نمی شه. شاید کمی منطقی تر بشه و کمتر فوران کنه ولی همیشه باقی می مونه. با اینکه که کسی رو دیری که بهش عشق بورزی و متقابلأ عشق دریافت کنی بازم حس می کنی این عشق کمه برای خاموش کردن عطشی به این بزرگی.....

    پاسخحذف
  4. "داری" رو اشتباهأ "دیری" نوشتم!

    پاسخحذف