والتر بنيامين يه جايي گفته :خوشبختی يعنی توانايیِ شناختنِ خود، بدونِ ترسيدن.
ولي نمي دونم چرا در حالي كه بدون خيلي از ترسها دارم سعي مي كنم خودمو بشناسم ... هيچ احساس خوشبختي ندارم...
آها ... شايد اين از مواردي هه كه بايد گفت : مستر بنيامين زر بيخود زده... حس شناخت و خوشبختي هيچ ربط مستقيمي...اون طوري كه ايشون ادعا كردن به هم ندارن...!
در دفاع از اون بدبخت زبون بسته باید بگم که: چون همین طوری که خودتون میگین دارین سعی میکنین که خودتون رو بشناسین و هنوز خودتون رو نشناختین. شاید که هر وقت خودتون رو شناختین بتونین معنی این حرف والتر بنیامین بیچاره رو بفهمین.
پاسخحذفاون با زبون بسته اينقدر واسه ملت تكليف معلوم مي كنه اگه نطقش باز شه چه ميكنه...
پاسخحذفجداي از شوخي خودمم به اينجاش فكر كردم ولي بعد به خودم گفتم آخه بشر جان شناخت كه آخري نداره كه بخواي بهش برسي يا دچارش شي!
چارلی چاپلین(اگر اشتباه نکنم)گفته:خوشبختی فاصله بین این بدبختی تا بدبختی بعدی است.
پاسخحذفخب البته من هم میشه گفت باهاش موافقم
خب اينطوري ميشه مثه زمينه شطرنج... يعني با كمي خوش بيني ميشه گفت:بدبختي فاصله بين دو تا خوشبختيه... البته اين خوش بيني و بد بيني كه يه شوخيه آرش جان...
پاسخحذفهمه اينا به حس و حالت بر مي گرده... گاهي همينطوري واسه خودت خوشحالي... و گاهي هم كسالت همچين ميافته به جونت كه تامدتها كاريش نمي شه كرد...همينطوري حس خوشبختي تعطيل ميشه...
اتفاقا من به اون جمله هم فکر کردم و به نظر من این دوتا خیلی با هم تفاوت دارن من دقیقا با جمله چاپلین موافقم.
پاسخحذفآره... شايد فرقش تو اين باشه كه كاملا متقارن نيستن... خونه هاي خوشبختي واسه خيلي ها كوچيكتر(كوتاه تر)ان... و خونه هاي بدبختي طولاني تر ...يكي زمينه است و اون يكي مثل فلاش كوتاه و گذرا...
پاسخحذف