۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

عقل ئه بي عقل ...!

كارم گيره... دلم مي خواد ، نذر ِ صد صلوات بكنم... اصلا هزار تا... مي گن ، خوب كار مي كنه !
...ولي عقلم اون گوشه نشسته ... بد جنس... داره بهم پوزخند مي زنه ...! نا مرد داره با چشم هاش مسخره م مي كنه... ! از اون نگاهايي كه يعني " چي بگم ولا...! " ...
بذار بخنده ... تازه دعواش هم نمي كنم ...
فكر كرده تو همه مسائل بايد خودشو وارد كنه ... !
بعد ِ بيست و هشت سال ، هنوز ياد نگرفته كه كِي بايد ساكت باشه و كِي بايد حرف بزنه ... !
هنوز، بي عقله اين عقل ِ بيست وهشت ساله !
چي بگم ولا ...!

۲ نظر:

  1. منم قبلا به عقله زياد محل نميذاشتم ولي جديدا هر چي اون بگه خودشه...نميذارم ديگه مسخره ام کنه...

    پاسخحذف
  2. اين عقل دست بردار نيست... زياد به آدم ميخنده... ولي من ديگه ناراحت نميشم... خوب بخنده!
    ;)

    پاسخحذف