۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

بهشت شرطي!

فايده قشنگترين چيزها وقتي نتوني با اون تركيب شي... آغشته شي... چيه؟
مثه يه شي ه... از اونهايي كه وقتي بهش دست مي زني هيچ حسي بهت نمي ده... فقط واست زيبا باقي مي مونه... چيزي نمي گذره كه برات عادي مي شه و چه بسا حوصلش رو هم ديگه نداري!
ميشه يكي از اون به من چه ربطي داره ها...!
بيرون وقتي به كارم مياد كه بتونم با درونم تركيبش كنم...!
الان فكر مي كنم اگه من از اين مملكت پامو بذارم بيرون...
هر چه قدر هم كه پنجره خونم رو به جنگل باز شه ... هر چقدر هم هوا پر نم نم بارون باشه و هر چي هم دور و برم پر باشه از سنجاب و آهو وتازه يه جاده جنگلي كه بشه توش دوچرخه سواري كرد هم از كنار خونم بگذره...
فوقش يكي دو ماه اين چيزا چشممو مي گيره و برام جالبه ولي بعدش دوباره حوصلم سر مي ره...
يه وقتي آدم ميفهمه كه يك تنه تجربه كردن خيلي چيزا يه طوريه... يه كمي ناقصه... يكمي كج و كوله ست...!
به هرحال ديگه خودمو شناختم... آدمي نيستم كه تنهايي بهم زياد خوش بگذره...
فكر كنم اين يعني : تنها هيچ جا نمي رم... حتي بهشت... !

۵ نظر:

  1. این هم باز از اون وقتها است که نشستی تو اتاقت، با همون اطلاعات محدودی که داری موقعیت رو بازسازی میکنی و با نظام منطق خودت نتیجه گیری، لابد مو هم لای درزش نمیره!
    مهری خانوم جون، شما که بلدی این قدر حرفهای قشنگ قشنگ در ستایش تجربه و رفتن و دیدن و آمیختن با زندگی بزنی، فکر نمیکنی که باید پنجره ات رو به دنیا رو یک کم بیشتر باز بکنی؟
    من با اینکه "جهنم با دوستان بهتر از بهشت تنهایی است" کاملن موافقم ولی اشکال اینجاست که موقعیتی که بازسازی کردی غیرواقعیه، دلیلش هم اینه اطلاعات اولیه ات ناقصه.
    مگر همه ما اصطبلی ها تنهایی راه نیوفتادیم بریم جایی که از بهشت فقط اسمش رو داشت، تا همدیگر رو پیدا کنیم و این همه خاطره قشنگ بسازیم؟! همون موقع هم میتونستیم بشینیم بر دل مامانمون بگیم "نچ، من تنهایی بهم خوش نمیگذره"

    پاسخحذف
  2. آقا من هر بار میام اینجا کامنت تند و تیز بذارم، که گاهی هم از خیرش میگذرم و نمیذارم، دچار دوگانگی میشم که این مدل خشونت خصوصیه، مال جاییه که همه هم رو میشناسیم و اگر فحش هم بدیم در مورد منظور واقعی دچار سو تفاهم نمیشیم.

    پاسخحذف
  3. نخير مريم خانوم جان... اينجا متعلق به خودتونه... منم ظرفيتم تو انتقاد بالاست...
    هر چي دلت مي خواد فحش بده...از اون شب كه تا 5 داشتيم تو سر و كله هم مي كوبيديم كه بدتر نميشه...
    تو ام راست ميگي... حالا زبانو شروع كنم و ديدم هنوز كاري واسه تنهاييم نكردم بي برو برگرد اونجام

    پاسخحذف
  4. ظرفیت تو رو که میدونم خواهر!* واسه همین هم گفتم خشونت خصوصی. منظورم این بود که این حرفها بین ما و شما نیست، ولی چون وبلاگ یک مکان عمومیه و دیگرانی هم که ممکنه خیلی در جریان سر و کله زدنهای ما نباشن میان اینها رو میخونن، آدم همش فکر میکنه شاید خوبیت نداشته باشه تو در و همسایه!
    * این "خواهر" اول "خره" بود، در اثر خودسانسوری این شکلی شد :دی

    پاسخحذف
  5. بعضی وقتا ادم نمیتونه برا بالادستیاش ناز کنه ناز کنی ممکنه برعکس جواب بده
    بهشت طرفدار زیاد داره اگه تنهایی نری ممکنه خدا بگه فعلا ببریدش جهنم البته ممکنه بگه فعلا برش گردونین دنیا که این برا دوستان خوشحال کننده است
    البته اگه پارتی مارتی داری و جای خالی هم هست ما هم هستیم

    پاسخحذف