۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

صمیمیت

تو یک چشم بندی خواهرام اتاقمو طوری جمع و جور کرده بودن که باورم نمی شد!
ولی بهر حال من که به خودم شک داشتم وقتی اومدم تو اتاق به خاطر اوضاع نابسامان معذرت خواهی کردم
اونم خندید و گفت: نه اتفاقا خیلی اتاقتون صمیمیه!
تو دلم گفتم: آره خوب... تازه اگه در کمد باز شه و لباسها و کتابهایی که به زور، توش جا کردن بریزه روتون، صمیمی تر هم می شه!

۲ نظر:

  1. راستی چی شد؟ صمیمیته هنوز ادامه داره؟
    مریم

    پاسخحذف
  2. راست میگفت... زود صمیمی شدیم
    ولی ادامه پیدا نکرد...به هزار دلیل!

    پاسخحذف