و محبت ِ او براي ِ من، از آن محبتهاي طبقه بندي شده نبود ... از آن محبتهايي كه در قالب ِ محبتهاي ِ خواهرانه ... برادرانه ... مادرانه و ... تعريف مي شود... انگار ، هر حس ِ نزديكي به ديگري، بايد پشت ِ يكي از اين اقسام صف بكشند تا فهميده شوند ... تو گويي حس من و تو چون مجموعه ي اعداد است كه در زير مجموعه هاي اعداد ِ اول ... اعداد ِ طبيعي... اعداد ِ صحيح و... طبقه بندي و فهميده شوند... !
كه دوستي در من ، بي شمارشكل و صورت دارد... كه معني ئه دوست داشتن در من ، به تعداد ِ تجربه هاي ِ دوستي است... و هر رفاقتي حسي دارد مختص به خود، يگانه و بي شباهت به ديگري! و اينجاست كه بيشتر و كمتر، بي معني مي شود ... آنگاه كه از گونه هاي ِ مختلف اند و در سرزمينهاي ِ مختلفي به سر مي برند ، قياس بي معناست ..!
اون وخ با این که آدم هی جدید بودنشونو تجربه می کنه و نمی تونه تو طبقه بندیای قبلی جاشون بده ، چقده هم می شناسدشون و می دونه حسشون داره با آدم چیکار می کنه !
پاسخحذفچقد خوبه هر آدم دنیاییه برای خودش و به ما هم این امکانو میده که با هر آشنایی ، دنیای جدیدی رو تجربه کنیم
دقيقا .... هر آدمي دنياييه متفاوت از ما...و ما چقدر كيف ميكنيم از قدم زدن در اين دنياها !
پاسخحذفاره مواقفم قیاس بی معنی است.
پاسخحذفامابه چه قیمتی می شه از تجربه های دیگران استفاده کردیا توی دنیاشون قدم زد؟ اصلا چه جوری اون دنیا رو انتخاب می کنی؟ اگه دقت کنیم همه اون دنیایی رو انتخاب می کنن که دوست دارن که این دوست داشتن هم هزار جور نکته توش هست.... اما ادم هایی که واقعا دنبال تجربه بدست اوردن هستن دوست داشتن هاشونو کنار می زارن و به دنبال ارزش مند ترین تجربه ها میرن. مثل پروانه که برای مهمترین تجربه شمع رو بقل کرد.
حالا از جدی گذشته مهرنوش بگو که منظورت از قدم توی دنیای دیگران چیه؟ نکنه قدم زدن روی اعصابشونه؟!!!
راستی من اعداد مختلط رو ترجیه می دم.
پاسخحذفسووتی رو داشتی؟؟؟ اگه گفتی....(ترجیح!!)
پاسخحذفيه پسري دارم من...!
پاسخحذفبچه م فكركرده نمي شناسمش اگه مثلا ماسك بزنه... !
از پشت ِ ماسك هم مي شناسمت مادر جان ;)
مادر جااااااااان....تابلو شدم نه؟!!!
پاسخحذفو چقدر خوب است اين دوست داشتن ها...و هميشگيست...و ميماند...براي هميشه
پاسخحذفبه ترنم :
پاسخحذفآره هميشگيه ... و همينه كه خيلي مهمه !
برای خالی نمودنه عریضه:
پاسخحذفو این خیلی مهمه که "خیلی مهمه"!
دوست داشتن ایا این روزها میشه معنی واقعی این کلمه رو پیدا کرد یا به قولی باید چراغ برداریم و گرد شهر بگردیم و بخوانیم "انچه یافت می نشود آنم ارزوست"
به مهدي:
پاسخحذفدوست داشتن ...؟! آره سخته معني كردنش... يعني پيدا كردن ِ مصداق ِ مشخصي براش...
ولي در مورد ِ خودم... وقتي كسي رو دوست دارم ... و برام مهمه... تو قلبم حسش ميكنم... ولي بسته به نوع ِ حسي كه دارم ممكنه متفاوت عمل كنم... مثلا فلاني و فلاني و فلاني رو دوست دارم ولي رفتارم در مورد ِ هر كدومشون متفاوت باشه !
اره خوب این طبیعی ای که ادم هر کسی رو به اندازه ای که دوستش داره براش اهمیت قایل میشه. اما من همیشه از دوست داشتن فرار می کنم چون وقتی کسی رو دوست داشته باشم نسبت بهش احساس وظیفه می کنم و این احساس وظیفه مثله خوره میافته به جونم طوری که تحملش برای خودمم سخت میشه احساس می کنم یک بدن دیگه به روحم اضافه شده و همش برای اون نگرانم. برای همین تا الان دایره دوست داشتن هامو محدود نگه داشتم و هر کسی رو وارد این دایره نمی کنم چون مسولیتم سنگین تر میشه البته اینم بگم که خیلی ها از اینجور دوست داشته شدن توسط یکی دیگه احساس خوبی نمی کنن و فکر می کنن به حریم خصوصی شون وارد شدی که اینها نیز از لیست خط می خورن اما کسایی رو که این طوری دوست دارم بهشون میگم "رفیق" و بقیه دوستام هستند. جالب اینجاست که رفقای من هیچ کدومشون هم سنم نیستند و بزرگترینشون 60 سالشه و کوچکترینشون 26 سال. ممکن هم هست همدیگرو ماه تا ماه نبینیم اما فکر هم دیگه رو می تونیم بخونیم می تونیم بالاترین درک رو داشته باشیم.... کلا با هم تله پاتی داریم چون یک روحیم توی دو تا بدن همدیگرو می فهمیم و حریم کلام بینمون وجود نداره یعنی در هر موردی می تونیم با هم حرف بزنیم! اما من تا حالا از بعضی از احساستم تا حالا با کسی حرف نزدم مثل همونی که می دونی گلدون.
پاسخحذفاما برام جالبه که بدونم ایا دو جنس مخالفم هم می تونن با هم اینطور باشن صرفنظر از همه ی تمایلات جسمی بینشون؟ (من که فکر نمی کنم بشه.)
نمیدونم ولی شاید امتحان بعضی چیزها در رابطه با احساسات برای من لازمه...
فكر كنم تا حد ِ زيادي به طرفين بستگي داره... اين كه اهل چه جور دوستي هايي باشن ؟!
پاسخحذفاين چيزايي كه گفتي كمتر واسه كسي اتفاق ميافته ... يعني كمتر كسي اين همه رابطه عميق برقرار ميكنه!
ولي بهترين لحظه هاي ِ زندگي ِ من تو همين تجربيات و همين دوست داشتن ها بوده ... كه اين همه عميق بودن و اين همه قلب ِ آدم رو هم آروم ميكردن و هم پر از هيجان... البته هيجان داريم تا هيجان !
و در مورد ِ جنس مخالف هم باز هم به طرفت بستگي داره... به اينكه با كسي آشنا شي كه اهل ِ اين حرفا و اين جور دوستي ها باشه !
آره جالبی دنیا، همینه که تو در خوشبینانه ترین حالت 50% کار دستت،اما 50% دیگه به تمام دنیا و تمام چیزهایی که توش هست و ما می دونیم و نمی دونیم چه چیز هایی هستن بستگی داره...
پاسخحذفحالا 50 % يا اين طرف تر واون طرف تر رو نميدونم ...ولي آره ... موافقم باهات !
پاسخحذف