۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

شباهت!

داشتم فكر مي كردم آدمهاي ِ معمولي كدوم آدمها هستند كه من، اين همه ، حسرت شون رو مي خورم... بعد ديدم ... اصلا آدم ِ معمولي وجود نداره... همه ما، از يه فاصله اي معمولي و شبيه ِ هم به نظر ميايم... همين كه بيشتر نزديك ميشي... تفاوتها خودشون رو نشون ميدن...
مثه آدمهاي چيني كه به نظر، همشون شبيه ِ هم ميان ... يا مورچه هاي ِ يه دسته مورچه !

۳ نظر:

  1. و چه زیباست این تفاوتها که اگر این تفاوتها نبودند دنیا تکراری می شد!!!
    اما به نظر من ادمهای معمولی ادمهایی هستند که زندگیشون دچار روزمره گی شده اونا خیلی هستند. میشه اونا رو با اینکه روزمره گی هاشون متفاوته توی یک گروه قرار داد. اما قربونه ادمهای ساده دل کسایی که توی دلشون هیچی نیست بجز مهر و محبت...کسایی که توی این روزگار کم هستند. کسایی که ساده دلن اما ساده اندیش نیستند. کسایی که جدای از زندگی معمولشون جدای از تحصیلاتشون جدای از همه چیز یک دغدغه دیگه هم دارن و اون دغدغه هم زبونی و هم دلی و کمک کردن به دیگرانه.. و اگر خودم ندیده بودم از این جنس ادمها وجودشونو رو باور نمی کردم.

    پاسخحذف
  2. دقيقا همينطوره هر چي وارد جزئيات ميشي ادمها تفاوتهاشون بيشتر ديده ميشه...حالا چرا دنبال معمولي ميگردي؟!بر عکس من که دنبال متفاوتاشم...

    پاسخحذف
  3. به مهدي:
    اوهوم... اين خوب بود... آدهاي ساده دل نه ساده انديش!


    به ترنم :
    بس كه آدمهاي غير ِ عادي اذيت ميشن... بس كه هي مجبورن فكر كنن و شايد منظورم اينه كه رنج بكشن... گرچه اين رنج رو دوست دارم... ولي گاهي خارج از حد ِ تحملمه !

    پاسخحذف