۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

زندگي جلبكي

با دوستي درباره وقايع اخير و انتخابات صحبت مي كرديم...
مي گفت : اين تكرار تاريخه.. نبايد خيلي خودتو درگير جريان كني..هميشه همين بوده..آخرش هم اون عده اي كه قدرت رو به دست مي گيرن مثل همون قبلي آن..يعني فقط يه عده اين وسط به زمين زده ميشن... واسه هيچ... ميشن بازيچه يه عده ديگه... كه اون هام با قبلي ها فرق چنداني ندارن... البته يه جورايي راست ميگه ولي...
به بهانه تكرار تاريخ نمي شه سكوت كرد...
از بين همين حرفها و گفتن هاست كه درست پيدا مي شه!
نميشه احساستو كه برانگيخته شده.. سانسور كني... جايي كه شور يا چيزي درونت بوجود اومده نبايد سركوبش كني.. بايد واسه عملي كردنش يه فكري برداري...
البته منظورم جو گيري نيست!
بهر حال تغيير و تحول تاريخ رو نميشه انكار كرد..تكرار هم هست ..ولي تغيير و سيلان اصل قضيه ست... وگرنه هنوز در عصر حجر بوديم و رو در و ديوار غار مي نوشتيم ...
مصلحت انديشي و محكم چسبيدن به چيزهايي كه امروز برات ارزشه..تا ابد تو رو همين جايي كه هستي نگه مي داره...
پايبندي..علاقه..تعلق خاطر ويا حتي ايمان به بعضي چيزها معركه ست ..اصلا بدون بعضي از اونها زندگي به نظرم بي معنا مياد... ولي
مثل جلبك به چيزي چسبيدن... ديگه نه!

۲ نظر:

  1. با نظر دوست شما موافقم فرقی نمیکند که کی حاکم شود هرکس که قدرت را در دست بگیرد رفتار مشابهی خواهد داشت چون ذات قدرت تغییری نکرده است مثلا اگه اوباما رییس جمهور ایران بشه چه فرقی میکنه پارتی بازیا حذف میشه همه پشت چراغ عابرپیاده منتظرمیمونن احمدی نژادم بشه رییس جمهور امریکا خیلی فرقی نمیکنه دیگه اونجا نمیتونه بگه مرگ بر اسراییل
    به نظرم خلایق هرچه لایقه
    امریکا امریکاست چون شهروندش امریکایی فکر میکنه
    ایرانم ایرانه چون تک تک ما اینجوری فکر میکنیم
    البته مثل جلبک نباید چسبید ما باید تلاش کنیم که لیاقت رو بالا ببریم اعتراض اولین قدم برای ارتقاء خواسته است در این مسیر هزینه هایی هم دادنی است اما انچه مهم است تاریخ تمدن افول یافته ما مسیر خود را میپیماید اگر مثل جلبک بچسبیم حرکتش کند خواهد شد فلسفه هگل و مارکس و ... را کاملا قبول ندارم اما نظرشان قابل توجه است:
    مارکس:
    تاريخ به طرف جامعه بي طبقه سير مي کند
    انسان ها در برابر حوادث تاريخ تنها قابله اي است که فقط مي تواند به وضع حمل مادر آبستن تاريخ کمک کنند و از کشتن (مانع شدن و جلوگيري کردن ) نوزاد و يا برانداختن نطفه آن عاجز اند
    هگل:
    تاريخ به طرف هرچه آزاد شدن سير مي کند
    تاريخ کشتارگاه اراده هاي فردي انسان ها است
    انگلس:
    خداي تاريخ سنگدل ترين خدايان است که ارابه پيروزي خود را از روي اجساد مردگان و طاغيان همه به پيش مي راند
    توين بي:
    بعد از افول هرتمدن بزرگي مذهب بزرگي پديد مي آيد و سر انجام تاريخ آن است که مذاهب بزرگ امروزي يعني اسلام ، مسيحيت و يهوديت و بودا در هم ادغام و از آن يک مذهب بزرگ پديد مي آيد که حکومت او برهمه جهان سايه مي گسترد

    پاسخحذف
  2. اين كه تاريخ يه سيري داره وبراي هر جامعه اي متفاوت از جامعه ديگه ست حرف درستيه... و اينكه رشد اجتماعي يه فرآيند نسبتا كند و مرحله به مرحله ست...
    اتفاقي كه تو اين جريانات شاهدش بوديم... بر داشتن يه خيز به سوي آينده بود...
    خيلي ديرهنگام...ولي زمينه محكم و قوي بوجود اورد...مردم وو بيدار كرد... به قولي الان فقط مي تونن جامعه رو كنترل كنن ولي هدايت ديگه نه!

    پاسخحذف